ــ  در تاریخ هرودوت (اصلی) به افسانه های زن ربایی اشاره شده است،  که هرودوت (اصلی) علت اصلی جنگ های ایران و یونان را همین میداند.  در افسانه "یو و گوگس" آمده است:  بنا بر قول ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند,  باعث شروع اختلافات و نزاع فینیقی ها بودند،  که بعد از آنکه به سواحل مدیترانه مهاجرت کردند،  شروع به مسافرت های دور و دراز نموده،  اجناس مصری و آشوری را به "بودارگس" هلاس امروزی می بردند.  در این مکان دختر پادشاه "یو" دختر "ایناکوس" به کنار دریا می آید،  و فینیقی ها این زن یونانی را می ربایند،  و به مصر می برند.  چندی بعد عده ای از یونانیان که از مردم جزیره کرت "صور" بودند،  در سواحل فینیقیه پیاده شده،  و از شهر "آ" واقع در "گلخیس" دختر پادشاه "اروپه" مادانه را ربوده و با خود میبرند.  بعدها بنابر نظر راویان مزبور,  اسکندر پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت,  بران شد که با حمله و تعرض،  زنی از یونان برای خود به چنگ آورد،  پس هلن را به غنیمت ربود.

      اگر به ماخذ خود یونانیان نیز رجوع کنیم می بینیم که "این پدر تاریخ جهان!" آنان نیز اسکندر را نام یا لقب یونانی نمی داند،  که هیچ او را دشمن یونانیان می خواند.  در مورد محل این افسانه جای شک و تردید می باشد،  چه که فنیقیه  در ساحل دریای مدیترانه و صور = تروی در جنوب آن است،  و این همان منطقه مکران در تاریخ ایران می باشد.  چطور محل تروی این افسانه را در شمال غربی ترکیه امروزی تشخیص داده اند!؟  در مورد محل و واقعیت این افسانه ها هر که هر جور صلاح می داند قضاوت کند.  آنچه مسلم است از زبان شخص هرودوت "اسکندر پسر پرپام نه تنها یونانی نیست که دشمن یونانیان می باشد"  و این جملات او آنچنان واضح و روشن است،  که نیازی به هیچگونه تفسیر و تعبیر نمی باشد.

   2 ــ  حال که اسکندر لقبی یونانی نیست آن را ریشه یابی کنیم:  اس + محل این ترکیب در بسیاری از نام های پادشاهان دیده می شود.  نمونه روشنی از آن نام بردیا از زبان یونانیان است.  بردیا = اسمردیس در نوشته یونانیان است.  اس مردیس یا بهتر بگوییم اس مدیس یعنی پادشاه (تک خال) مادها.  جالب آنکه یونانیان بردیا را تک خال (پادشاه, والی, ساتراپ)  ماد می دانستند.  و ما می دانیم که او ولایت باختریش (باکتریا ,بلخ) را از جانب پدر داشته است.  این هم سندی دیگر بر اینکه باکتریا در منطقه مادها است،  و بلخ امروز در شرق ایران نیست.  نمونه های دیگر اس + محل: اس تیاک = اژدی هاک فارسی که حداقل دوبار در تاریخ ایران این نام به وضوح آمده است:  1.  ضحاک تازی،  2.  پسر هوخشتره پادشاه مادها.  نمونه های دیگر این ترکیب:  اس فیان ( پدران در شجره نامه جمشید در بندهش), اس بن, اس پاتیه, اس پارت و..... می باشند.  اس به معنی تک خال در زبان فارسی امروزی را شاید بتوان به معنی پادشاه یا والی در نظر گرفت،  و اس + محل را لقبی بر پادشاه آن منطقه تصور کرد.

    لغت اسکندر هم میتواند به شرح بالا اس + کندر باشد،  و هم میتواند اسک + اندر:

      اسکندروس = اس کندروس.  کندروس در کتیبه های داریوش کبیر محل جنگ فرورتیس مادی با او,  همان محلی است که کتیبه های پیروزی او در آن قرار دارد،  که امروزه به آن بیستون میگوییم و محلی در کرمانشاه است.  اس کندروس = پادشاه کرمانشاه (کرمان فارسی باستان)،  همچنین می دانیم کندروسیان = مکران است و چنانچه به هیچ وجه حاضر به قبول فلسفه اس = پادشاه نمی باشد،  می توانیم آن را به صورت اسک اندروس بخوانیم که به نظر نویسنده هر دو محل یکی بوده،  و تنها مشخص کننده این پادشاه از قسمت شرقی و در دیگری قسمت غربی محل حکمرانی او می باشد.

اسک اندروس = اشک ( اشکش پادشاه مکران + کرمان و لقب همه جانشینان او در سلسله اشکانی) + اندروس (محلی به ناحیت سوریه,  رودی در ناحیه کاپادوس )  = پادشاه مکران.

از سرداران و مردمان سپاه خشایارشا به روایت هرودوت می توان از مگا پانوس در هیرکانی نام برد.  از طرف دیگر کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده،  که روی آن نوشته است:  "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار آریارمنا موبد مهر شد"

پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است. 

 اسک ایناروس = اشک + ایناروس ( به ناحیت سوریه)  اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد.

پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

و اسیکنار در شجره نامه اشکانیان را که ابوریحان بیرونی ذکر کرده است،  به نظر دگرگون شده همین لغت اسکینار  می باشد که البته از اجداد اسکندر ما می باشد.

از دیگر تقسیماتی که می توان بر این نام کرد:

-           اسکان دروس = اشکان دروس

-           اس کنتار = (اسکن =اسکان)  اشکان  تاروس   است

      می دانیم که پادشاهی مکران (سوریه , حران) و کرمان (کرمانشاه) در زمان کی خسرو به اشکش واگذار میشود،  که جد پادشاهان اشکانی بوده است.  آنان پس از به حکومت رسیدن داریوش کبیر دائما با هخامنشیان در گیر بودند.  داریوش اول با یکی از سرکردگان آنان  با نام فرورتیس در مرزهای شرقی قلمروشان درگیر شده و او را می کشد. اسکندر تاریخ ایران می تواند از نوادگان فرورتیس مادی و حتی از نوادگان بردیا پسر کورش کبیر باشد،  که در زمان داریوش کبیر از کرمانشاه به طرف غرب سرزمینشان رانده شده اند.

حال بپردازیم به اصل و نسبی که برای این فرد در تاریخ ایران مشخص شده است،  شاید بتوانیم از میان شکسته دستخورد های نیم سوز در تاریخ ایران علامت و نشانه ای برای او بیابیم.

-           تاریخ بلعمی  پدر اسکندر , فیلقوس (فیلفوس ) را از فرزندان عیص ابن اسحق میداند.

   خود لغت فیلقوس از واژه فیلوس یا ایلوس که در دار و دبستان مذاهب از آن به معنی ابن الله = پسر خدا  و با عنوان مهمله عیسی (عیص = ایسا!) یاد شده است،  و می دانیم که اسکندر ارومی با مذهب مهری و تمامی شهریاران اشکانی باور داشته اند،  که فغفور = بغ پور = پسر خورشید بوده،  و چون خورشید خدای آنان بوده است،  به معنی پسر خدا بوده است.  فیلوس یا فیلقوس به معنی پسر خدا که همان بغ پور است،  پدر اسکندر ایرانی با مذهب مهری بوده است. 

اسحق پسر ابراهیم و برادر اسماعیل است.  ابراهیم در زمان نمرود پادشاه بابل و خود این حضرت متولد بابل و در حقیقت ایرانی می باشد.

-           طبری در تاریخ خود اشاره می کند که ابراهیم از قوم کُردان بود. 

-           ابن خلدون می گوید:  اسماعیل زبان عربی را از قبیله جرهم آموخت زیرا پدرش عرب نبود.

-           آزر پدر ابراهیم از خاندان فریدون است. 

   فرزندان اسحق عبارت از عیص و یعقوب بودند.  به دعای اسحق همه زمین کنعان و لب دریا از فرزندان عیص پر شد و او را پسری آمد نام او روم و آن پسر آنجا شد که امروز روم خوانند.  تاریخ بلعمی فیلقوس پدر اسکندر را از کنعانیان می داند،  و محل حکومت آنان را کنعان مشخص کرده که همان مکران + کرمان است.  اسکندر فیلفوس را از رومیه می داند،  که رومیه در تاریخ یعقوبی = مدائن آمده است.  که مدائن یا کنعان باز همان مکران + کرمان است.  در این تاریخ پس از اسکندر حکومت اشک اول پسر داراب در میان است،  و ملوک الطوایفی ایران و هیچ سخنی از سلوکیان در ایران به میان نیست.

   شاهنامه فردوسی ,  داراب نامه طرسوسی ,  خود تاریخ طبری در حاشیه و چند تاریخ دیگر اسکندر را پسر داراب و برادر پادشاه ایران دارا می دانند.  او را نوه فیلقوس و محل آنان را عموریه ( اموریه) ذکر کردند.

   اگر اسکندر پسر داراب است ( شاهنامه فردوسی) و اشک اول سر سلسله اشکانیان نیز پسر داراب است،  (تاریخ بلعمی)  پس شاید اسکندر = اشک اول پسر داراب و پایه گذار حکومت اشکانیان در ایران است! 

   در این تاریخ ها نیز هیچ سخنی از حکومت سلوکیان به میان نیست،  و ملوک الطوایف ایران را 200 و اندی سال نوشته اند.

   نظامی گنجوی در اسکندر نامه :

   دگرگونه دهقان آذرپرست   <><>  به دارا کند نسل او باز بست   

    را با بیت " گزافه سخن را درستی نبود" رد میکند،  و او را از نژاد داراب نمی داند.  اما آنچه او قبول دارد:

  که از جمله تاجداران روم    <><>   جوان دولتی بود از آن مرز و بوم

  شهی نامور نام او فیلقوس  <><>    پذیرای فرمان او روم و روس

  نو آیین ترین شاه آفاق بود  <><>     نوا زاده عیص اسحاق بود

 چنان دادگر بود که از داد خویش <><>  دم گرگ را بست بر پای میش

   نوا زاده عیص اسحق همانطور که گفته شد و بیشتر به بررسی آن خواهیم پرداخت,  نسل ابراهیم از بابل در کنار دریای کنعان = مکران است،  و اما "چنان دادگر بود که از داد خویش" به هیچ وجه با فیلیپ یک چشم پدر الکساندر یونانی و روایات خود یونانیان جور در نمی آید.

   در کل تاریخ های ذکر شده به کرات از لغاتی چون یونان, مقدونیه و روم استفاده شده است.

   یونان:  یونی آن (هیونی ان) که یکی از قبایل آشوری (تورانی) بوده اند،  در قلمرو حکومتی آشوریان اقامت داشتند و مرکز این حکومت نینوا بوده است.  این گروه پس از جنگ اسفندیار و ارجاسپ برای بار اول و پس از جنگ فیلقوس پدر اسکندر برای همیشه راهی جزایر گریس greece  شدند،  از پیوند این گروه که خود از نوادگان تور پسر فریدون و ایرانی بوده اند،  با قبیله گریش که ساکنان بومی جزایر دریای اژه بوده اند،  مردمی به وجود آمده اند که ما ایرانیان آنان را یونی آن و اروپاییان آنان را گریش می خوانند.  یونی آن با بردن فرهنگ و تاریخ و زبان و ..... ایرانیان به این منطقه مروج فرهنگ ایرانی در سرزمین های گریش بوده اند.  گشتاسپ و ارجاسپ و در ادامه جنگ پسرانشان اسفندیار و کهرم در بین النهرین و در نزدیکی نینوا بوده است،  و تنها افسانه های آن به خاک گریش رفته است.  همچنین فیلقوس پدر اسکندر نه تنها خود یونی نبوده است،  بلکه با یونی آن جنگ کرده و آنان را مغلوب کرده است.  هیچکدام از اسنادی که در تاریخ ایران با عنوان یونی آن  ذکر شده است،  به جزایر و خاک کشوری که امروز گریش نامیده می شود،  ارتباطی پیدا نمی کند.

http://mobinaan.blogfa.com